قمارباز

خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

قمارباز

خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

روز اول

روز اول بی هوا قلب مرا دزدید و رفت

رو به رویم با خشونت ، نام من پرسید و رفت

روز دوم آمد و ساگت نگاهم کرد و گفت

دوستت دارم عزیزم ، ناگهان چرخید و رفت

روز سوم آخ دستش روی دست من گذاشت

دانه دیوانگی را در دلم پاشید و رفت

روز چارم دانه اش گل داد و آن رعنای من

با کرشمه از لبانم بوسه ای دزدید و رفت

روزهای بعد آمد روزهای بعد تر

ترک زیباروی ما هی آمد وخندید و رفت

او که طرز خنده اش خانه خرابم کرده بود

با همین حالش به من حال شعف بخشید و رفت

تا بچرخانم دلش را نذرها کردم چه خوب

خان چبان گشتم، تنهایی به رود افتاد و رفت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد