عاشق «شدن» مساله یی نیست؛ عاشق «ماندن» مساله ی ماست.
بقای عشق٬ مهم و ارزشمند است نه بروز عشق.
هر نوجوانی هم گرفتار هیجانات عاشقانه می شود؛ اما آیا عاشق هم می ماند؟ عشق به اعتبار مقدار دوامش عشق است نه شدت ظهورش ...
و به اعتقاد من هرچه طول زمان بر شدت عشق بیافزاید ، عاشقی را ارزشمند تر میکند و قابل ستایش.
حال این عشق میتواند زمینی باشد و یا آسمانی
نکته مهم ارتباط بین عاشق و معشوق در این است که گذر زمان برهنهای علیت این رابطه را شدت ورزند.
شاید به درستی باید گفت که تطویل زمان هر رابطه مقدس چه زمینی و چه آسمانی نیازمند کنار گذاشتن منیت های انسانی است خواه معشوق، زیبارویی باشد که در دل سکنی گزیده و یا حضرت رب العالمین.
هر زمان طالب از خود گذشت و منیت را کنار گذاشت می توان امید وار بود که قدم در جاده مقدس عاشقی نهاده که این مسیر ، مسیری است هم لذت بخش و هم سخت .
در این مسیر هر دو طرف قرار داد وظیفه ای بس خطیر و حساس را دارند زیرا مشکلات و موانع بسیاری در این طی طریق پیش خواهد آمد تا یک طرف معادله را حذف کند و این حذف زمانی به وقوع میپیوندد که خود خواهی جای محبت و اشتیاق و گذشت را بگیرد و انتظارهای نا به جا وجود طرفین را پر کند و نتیجه این اهمال کاری چیزی نیست جز به وجود آمدن تکبر که لاجرم موجب نابودی این مسیر زیبا و سخت خواهد شد.
رابطه بنده و پروردگار نیز همین گونه است هر زمان که انتظارات سطحی در این مسیر الهی بروز کرد ، سرانجامی جز یاس و ناامیدی از حضرت پروردگار برای عبد به وجود نمی آید فلذا میتوان نتیجه گرفت که در کنترل انتظارات در این مسیر سخت باید هوشمندانه عمل کرد و آینده نگر تا بتوان نتایج شیرینی در این طی طریق کسب کرد.
سخته که عاشق باشی و دیوانه وار دوسش داشته باشی مخاطب خاص احساس کنه که تو عاشق شدی ولی عاشق نموندی