ندیمان! وصیت کنم بشنوید
که عمر گرامی به آخر رسید
چوناینرشتهعمربگسستهشد
به آغاز، انجام پیوسته شد
خدارادهیدمبهمیشستوشوی
بپاشید سدرم از آن خاک کوی
بجویید خشتم ز بهر لحد
ز خشتی که بر تارک خم بود
بسازید تابوتم از چوب تاک
کنیدم می آلوده در زیر خاک
چو از برگ رز نیز کفنم کنید
به پای خم باده دفنم کنید
بکوشید کاندر دم احتضار
همین بر زبانم بود نام یار
نه شمعمجزآن مه به بالین نهید
نهحرفمجز ازعشقتلقین دهید
ز مرد و زن اندر شب وحشتم
نیاید کسی بر سر تربتم
به جز مطرب آید زند چنگ را
مغنیکشدسرخوش آهنگ را
به خونم نگارید لوح مزار
کههستاینشهید رهعشقیار
چهل تن ز رندان پیمانه زن
شهادت کنند این چنین برکفن
کهاینرابهخاکدرش نسبتاست
ز دردیکشانمیوحدت است
نبودی بجز عاشقی دین او
جز این شیوه پاک آیین او
ندیدیم کاری از او سر زند
بجز اینکه پیوسته ساغر زند
الهی به خاصان درگاه تو
به سرها که شد خاک در راهتو
به افتادگان سر کوی تو
به حسرت کشان بلاجوی تو
به حقسبو کش، به میخوارگان
که هستند از خویش آوارگان
به پیر مغان و می میکده
به رندان مست صبوحی زده
کهفرماندهیچونقضارا که هان
ز اسرار نقد روانش ستان
نخستین و آلایشش پاک کن
پس آنگاه منزلگهش خاک کن
او رفت اما ماندگار شد ، در میان انسان ها ، قلب ها . او رفت ولی فریاد زد حقارت و اسارت انسان را ، فریاد کرد به غارت برده شدن منابع و ثروت های ملی را ، او فریاد زد الینه انسان شدن را وجاودانه و سبز زیستن زا .
آری شریعتی متفکری بود با روح بلند و لطیف با ذهنی کنجکاو و سرشار از توان و استعداد ، عارفی محجوب ، انسانی عالم و عارف و فهیم و فرزانه ، خطیب و متفکر و اندیشمندی متعهد ، مورخی قهار و با ایمان با جهان بینی و ایدوئولوژی مبتنی بر توحید و یکتا پرستی . روشن فکری که به خوبی درد را احساس میکرد و دوست می داشت دردمندی را ، او درد انسان داشت و رنج رنجاندن .
او فریاد گر یزرگ آزادی ، مدافع راستین دینداری ، متدین و متعهد ، متعهدی استوار ، استادی معظم ، نویسنده ای مکرم ، عالمی علیم ، علیمی حکیم با افق دید وسیع ، ریز بین و تیز هوش بود
هر روز که میگذرد وبدعتی در دین میبینم بیشتر احساس میکنم که ای کاش شریعتی زنده بود و خود سخن میگفت، برایمان از ابوذر میگفت.از محمد میگفت از علی و شیعه واقعی میگفت از تفاوت تشیع علوی و صفوی میگفت. از این میگفت که نادانی کفر است.اما صدایش همیشه در گوشم طنین انداز است که میگفت “پدر مادر ما متهمیم
چقدر دلم برایش تنگ است...
"
اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری...
بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !
یادش گرامی و روحش شاد
خدایا کفر نمی گویم
پریشانم
چه می خواهی تو از جانم !
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا !
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیندازی
و شب ، آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی ! نمی گویی ؟
خداوندا !
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه دیوار بگشایی
لبت بر کاسه مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر عمارت های مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی ! نمی گویی ؟
خداوندا !
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر گردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت
از این بودن ، از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا !
تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است.
«دکتر علی شریعتی »
( دفتر های سبز )
خدایا:
کافر کیست؟ مسلمان کیست؟ شیعه کیست؟ سنی کیست؟
مرزهای درست هرکدام ، کدام است؟
من آرزو می کنم که روزی سطح شعور و شناخت مذهبی ، در این تنها کشور شیعه جهان ، به جایی برسد که سخنگوی رسمی مذهب ما «فاطمه» را آنچنان که سلیمان کتانی - طبیب مسیحی - شناسانده است، و «علی» را آنچنان که دکتر جورج جرداق - طبیب مسیحی - توصیف میکند و «اهل بیت» را آنچنان که ماسینیون کاتولیک تحقیق کرده است و «ابوذر غفاری» را آنچنان که جودة السحار نوشته است و حتی «قرآن» را آنچنان که بلاشر - کشیش رسمی کلیسا - ترجمه نموده است و «پیغمبر» را آنچنان که ردنسن - محقق یهودی - میبیند، بفهمد و ملت شیعه و محبان اهل بیت و متولیان رسمی ولایت و مدعیان مذهب حقه جعفری روزی بتوانند به ترجمه آثار این کفار رسمی!! توفیق یابند.
خدایا این مردم شیعه اند ، شیعه علی ، تنها پیروان اهل بیت ، تنها ملتی که حق را تشخیص داده اند و چهره پرشکوه علی را و عظمت های خاندان علی را یافته اند؟؟
و دکتر بنت الشاطی ، استاد دانشگاه و نویسنده توانایی ، که قلمش و عمرش همه در خدمت زنان اهل بیت ، که میگفت:(من در این خانه زندگی میکنم )، سنی است؟
و بلاشر که روحانی رسمی مسیحیت بود و چهل سال در تحقیق و ترجمه قرآن رنج برد و بر روی آیات کور شد کافر است؟
و ماسینیون که دریایی از دانش بود و ۲۷ سال تمام در زندگی سلمان، نخستین بنیانگذار تاریخ شیعه در ایران، غرق شد و هرگاه از فاطمه ، از عرفان اسلامی و از سلمان سخن میگفت ، سراپا مشتعل میشد کافر است؟
خدایا:
به من بگو ، تو خود چگونه میبینی؟ چگونه قضاوت میکنی؟
آیا عشق ورزیدن به اسمها تشیع است؟ یا شناخت مسمی ها ؟؟
امروز 29 خرداد است سالروز شهادت دکتر علی شریعتی......
یادش گرامی باد
کسیکه ما جوانها در عصر کنونی به او بسیار مدیونیم کسیکه به ما یاد داد :
"وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است"
وما تصمیم گرفتیم با کلاغها معاشرت نکنیم و محبت را اسراف نکنیم.
کسیکه به مردم گفت:
"چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است "
وما فهمیدیم که با هم خوشبخت باشیم
به ما درس بزرگی داد و گفت:
"اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری "
ودیدیم که دوستان سبزمان چگونه بر زمین افتادند و اندیشه سبز را در جامعه متبلور کردند و نشان دادند که اگر حق را نمیتوان استقرار بخشید ، میتوان ثابت کرد و به راستی چه زیبا اثبات کردند.
در عصر کنونی هم ما کلام معلم شهید خود را تکرار میکنیم:
"وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم"
یادش گرامی و روحش شاد.....