چقدر خوب است که مردی کسی را داشته باشد تا با تمام عزت و غرورش در حضور او زانو بزند و سر تعظیم در برابرش فرود آورد .
چقدر خوب است بازدم نفس معشوق و محبوب آدمی هوای تازه تنفسش باشد.هوایی تازه برای زندگی کردن و قماربازی.
قماری که قماربازش با استعانت از این نفس همیشه برنده است حتی اگر همه زندگیش را ببازد.
چقدر لذت بخش است همسر آدمی و به تعبیر دیگر معشوق و یا همراه آدمی بتواند اورا از زندان خویشتن رهایی دهد.
چقدر این چقدرها زیبا و رهایی بخش اند.
در دنیای کنونی همراه کم است و کسانیکه نام خود را همراه .همسر و یا هرچیز دیگری گذاشته اند مبدل به زندانبانان دنیای درونی این افراد شده اند تا با اخلاق خود کاری کنند تا کسی از ترس جرات قرار نداشته باشد.
خدایا این زندانها چقدر سخت و دلگیر است .
صد رحمت به زندان انفرادی اطلاعات همدان
یادش به خیر
امروز خاطرات گذشته را مرور میکردم عکسهای دوستان قدیمی و بهتر از جانم را میدیم
دوستی که به او بد کردم
کسیکه سرافرازانه و با غرور در مقابلش تعظیم میکردم
و همین غرور هم باعث کدورت شد
دیدن تمثال زیبای او خاطرات گذشته را به یادم آورد
چقدر زیبا و قشنگ بودند
و منَُُ
منی که در زندان خویشتن محبوس بودم و بیشتر از جلوی پای خودم را نمیتوانستم ببینم رنجاندمش و رفت
نه بهتر بگویم
رفتم
و حالا که فکر میکردم از زندان خویشتنم رها شده ام تازه فهمیده ام نه تنها زندان پابرجاست بلکه خندقی مملو از آتش زندان مرا در بر گرفته
جای فرار نیست و باید تحمل کرد
و ناچار باید زندان را دوست داشت
چقدر دوستت دارم زندان انفرادی
ملاصدرا می گوید :
خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید، و به قدر آرزوی تو گسترده میشود،
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود،
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود،
و به قدر دل امیدواران گرم میشود...
پــدر میشود یتیمان را و مادر.
برادر میشود محتاجان برادری را.
همسر میشود بی همسر ماندگان را.
طفل میشود عقیمان را.
امید میشود ناامیدان را.
راه میشود گمگشتگان را.
نور میشود در تاریکی ماندگان را.
شمشیر میشود رزمندگان را.
عصا میشود پیران را.
عشق میشود محتاجانِ به عشق را...
خداوند همه چیز میشود همه کس را.
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
و زبانهایتان را از هر گفتار ِناپاک،
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار...
و بپرهیزید از ناجوانمردیها، ناراستیها، نامردمیها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سفرهی شما، با کاسهیی خوراک و تکهای نان مینشیند و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد، و در دکان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند
و "در کوچههای خلوت شب با شما آواز میخواند"
مگر از زندگی چه میخواهید،
که در خدایی خدا یافت نمیشود، که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود، که به نفرت پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود که به خلاف پناه میبرید؟
قلبهایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید.
زیرا که عشق چون عقاب است.. بالا میپرد و دور...
بی اعتنا به حقیران ِ در روح.
کینه چون لاشخور و کرکس است.
کوتاه میپرد و سنگین. جز مردار به هیچ چیز نمیاندیشد.
بـرای عاشق، ناب ترین، شور است و زندگی و نشاط.
برای لاشخور،خوبترین،جسدی ست متلاشی ...
خواجه عبدالله انصاری گوید : به مشعرالحرام رسیدم خوابی سنگین بر من غالب آمد فرشته ای دیدم که گفت : سیصد هزار نفر در موسم حج هستند و تنها حج یک نفر پدیرفته شد . چون از خواب بیدار شدم این سخن بر من سخت آمد و دلتنگ و اندوهگین شدم . هاتفی آواز داد که دل تنگ مدار و بدان که جمله را به طفیل آن یک نفر بیامرزیدند تا بدانی برکت جمعاعت زیاد است ندانی که یک صاحب دولت که کیمیای هدایت باشد و در میان جمع برآید همه را به رنگ خود کند
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟...... محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود
این هم چند روز پیش توی یاهو یکی آف گذاشته بود! به نظرم جالب بود، نظر شما چیه؟!
همه چی آرومه
همه چی تأمینه
این چقدر خوبه که
قیمتا پایینه!
همه چی آرومه
مسئولا خوابیدن
شک نداری دیگه
تو به اوضاع من
همه چی آرومه
من چقدر خوشحالم
صد تومن تو جیبم
به خودم می بالم! تو داری می میری
از چشات معلومه
من فقط بیکارم
همه چی آرومه
بگو این آرامش
تا ابد پابرجاست
بگو از یارانه
این تورم بی جاست . . .
همه چی آرومه
امشب شب میلاد امیر مومنان علی (ع) است کسیکه به اعتقتد من گوهری است که در جوامع کنونی علی الخصوص کشور خودمان شناخته نشده است و در کلامی بهتر مظلوم واقع شده است
امیری که واقعا لیقت این واژه را دارد و امیر است و قابل احترام
امیری که از او تنها برای ما خشم و ذولفقارش را مثال میزنند و از رحمت و لطافت و مهربانی او چیزی نمیگویند
البته دلیل آن نیز کاملا مشخص است زیرا با یاد آوری این خصلتها دکان بسیاری تعطیل میشود و ...............
بماند در زیر به برخی از اخلاق ایشان اشاراتی میکنم و در برخی موارد با شرایط کنونی مقایسه ای تلخ خواهم داشت
روابط نیکو با خویشاوندان
امام علی(علیه السلام) دارای عواطف والای انسانی بود و در روابط اجتماعی، همه را بهرهمند می فرمود:
- دعوت شام و نهار خویشاوندان را می پذیرفت و روابط گرم و محبت آمیزی با آنان داشت.
- خویشاوندان را به میهمانی دعوت می کرد و از آنها گرم پذیرایی می کرد.
- به عیادت مریضان، خویشاوندان و دیگران می رفت.
- در تولد فرزند برای تبریک گفتن به منازل دوستان و یاران می رفت.
- در مرگ یاران و خویشاوندان به تسلیت بازماندگان می رفت و به مصیبت دیدگان تسلیت می گفت.(1)
اجازه ورود گرفتن
رعایت حقوق خویشاوندان در روابط اجتماعی لازم است.
امام علی(علیه السلام) با این که در سطح عالی، روابط عاطفی خویش را با دوستان و خویشان برقرار می فرمود، تلاش می کرد تا حقوق خویشاوندان نادیده گرفته نشود، حضرت علی(علیه السلام) هر گاه که میخواست وارد منزل امام حسن مجتبی (علیه السلام) شود، در را میکوبید و اجازه ورود میگرفت و آنگاه داخل می شد.(3)
*** در کشور ما که برخی آنرا حاصل تفکر علی (ع) میدانند بدون اجازه وارد میشوند، شنود میگذارند و ...............
این با کدام سیره امیر مومنان تطبیق دارد
در چند روز گذشته در ماهی که به تعبیری ماه خداست و برخی نیز ماه امیر مومنانش میپندارند شبانه به منزل مرجع تقلید میریزند و هرآنچه هست را ویران میکنند و به اسم دین ، تکبیر گویان از ظلم خود تعبیر فتح الفتوح اسلام را میکنند
این است رویه علی؟؟؟؟؟؟؟؟
روش برخورد با اسیر
امام علی(علیه السلام) نسبت با اسیرانی که با امام علی(علیه السلام) جنگیدند و در اسارت به سر می بردند.
نسبت به ابن ملجم ، که حضرت را به شهادت رساند و پس از حمله به حضرت علی(علیه السلام) اسیر شد و در زندان به سر می برد، فرمود:
اَلْبَسُوهُم مَمّا تَلْبِسُونَ وَ اَطعِمُوا هُم مِمّا تَأکُلُونَ.
" از لباس هایی که خود می پوشید به آنها بپوشانید و از غذاهایی که خود می خورید به آنها بخورانید. "(4)
***در این مورد فقط باید سکوت کرد سکوتی سرشار از دردهای ناگفتنی...........
ایکاش چهره های نحیف و شکسته بازداشت شدگان را میدیدید و یا غذای زندانهای آقایان را میخوردید تا متوجه میشدید چقدر فرق است.....
در عجبم چرا باقی و باقی ها اینگونه نحیف شده اند و شکسته اما احمد خاتم ها و دیگران فربه.......
کمک به یهودی در راه مانده
مرد یهودی که از شام با چند الاغ گندم به کوفه می آمد، در نزدیکی های شهر کوفه، الاغ های او با بار گم شده بودند و بی نوا با دوست قدیمی خود، حارث اعور همدانی، تماس گرفت و به امام علی (علیه السلام) متوسل شد.
حضرت علی(علیه السلام) شخصاً الاغ های او را پیدا کرد و آن شب تا سحر از اموال او حفاظت نمود، و تنها برای نماز صبح از یهودی جدا شد. پس از نماز او را به بازار برد، اموال او را به فروش رساند، و نیازهای او را برآورد، وقتی مرد یهودی آن همه ایثار و بزرگواری را از امام علی(علیه السلام) دید، مسلمان شد و گفت:
أَشْهَدُ أَنَّکَ عالِمُ هذِهِ الأُمَّةْ ، وََ خَلیفَةُ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) عَلَی الْجِنِّ وَ الأِنْس .
" گواهی می دهم که تو دانشمند امت اسلامی، و جانشین پیامبر بر جن و آدمیان می باشی."(6)
عیادت از مریض
امام علی(علیه السلام) تا شنید صعصعة بن صوحان مریض است فوراً به عیادت او رفت و از او دلجوئی کرد، و از ساده زیستی صعصعة تعریف کرد و فرمود:
وَ اللهِ ما عَلِمْتُکَ إِلا خَفیفَ المَؤُنَةِ حُسْنَ المَعُونَةَ؛ سوگند به خدا از تو جز زندگی ساده و نیکو یاری دادن به مردم، سراغ ندارم.
صعصعه نیز از رحمت و محبت امام علی (علیه السلام) قدردانی کرد.
حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) به هنگام خداحافظی توجه او را به یک تذکر اخلاقی جلب نموده ، فرمود:
" مبادا عیادت کردن من تو را مغرور سازد و بر قبیله خود فخر بفروشی !! که خداوند انسانهای مغرور و فخر فروش را دوست ندارد."(7)
ارزش مصافحه کردن
در روابط اجتماعی و برخورد انسان ها با یکدیگر ، در هر قوم و قبیله ای ، آداب و رسوم خاصی مطرح است.
برخی برای هم دست بلند می کنند.
و بعضی کلاه از سر برداشته و ابراز محبت می کنند.
و قومی در برابر هم خم و راست می شوند.
اما در اسلام مصافحه و سلام کردن سنت است.
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود:
به هنگام ملاقات با یکدیگر با هم مصافحه کنید، و با روی خوش برخورد کنید، که گناهان شما را می ریزد و در برخورد با دشمن خود نیز با او مصافحه کنید، هر چند او نخواهد ، زیرا این دستور الهی است و دشمنی ها را از بین می برد.(8)
روش برخورد با نیازمند
حارث همدانی حاجتی داشت ، به منزل حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) رفت، امام علی (علیه السلام) پس از سلام و احوال پرسی ، فرمود:
آیا خواسته ای داری ؟
حارث گفت: آری.
حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) بلند شد و چراغ را خاموش کرد و فرمود:
ای حارث! چراغ را خاموش کردم که در برابر خواسته ات دچار ذلت و خواری نشوی.
حال هر چه می خواهی بگو!
زیرا از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شنیدم:
" خواسته های مردم در دل های بندگان امانت است، هر کس آن را پنهان دارد برای او عبادت نوشته می شود. و کسی که آن را آشکار کند ، باید شنوندگان او را یاری کنند. "(10)
خنداندن یتیمان
قنبر می گوید:
روزی امام علی (علیه السلام) از حال زار یتیمانی آگاه شد، به خانه برگشت و برنج ، خرما و روغن فراهم کرده در حالی که آن را خود به دوش کشید، مرا اجازه حمل نداد، وقتی به خانه یتیمان رفتیم ، غذاهای خوش طعمی درست کرد و به آنان خورانید تا سیر شدند.
سپس بر روی زانوها و دو دست راه می رفت و بچه ها را می خنداند، بچه ها نیز چنان می کردند و فراوان خندیدند.
سپس از منزل خارج شدیم.
گفتم: مولای من، امروز دو چیز برای من مشکل بود.
اول: آن که غذای آنها را خود بر دوش مبارک حمل کردید.
دوم: آن که بچه ها را می خنداندید.
امام علی(علیه السلام) فرمود:
اولی برای رسیدن به پاداش،
و دومی برای آن بود که وقتی وارد خانه یتیمان شدم آنها گریه می کردند، خواستم وقتی خارج می شوم، آنها هم سیر باشند و هم بخندند.(13)
*** چند روز پیش چهره غمدیده فرزند علی موسوی را در سالروز شهادت پدرش دیدم ،چه کسی از این منادیان و مدعیان عدالت و منش علوی با او همدردی کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رسیدگی به محرومان
امام علی (علیه السلام) رسیدگی به محرومان را تنها با دستورالعمل و فرمان انجام نمی داد، بلکه شخصاً به رفع مشکلات مردم می پرداخت.
نان خرما را درون زنبیل می گذاشت و با دوش مبارک حمل می کرد و به فقراء می رساند.
اصحاب و یاران میگفتند:
" یا امیرالمومنین(علیه السلام) ما این بار را بر می داریم."
حضرت پاسخ می داد که " رهبر امت سزاوارتر است که بردارد. "(14)
پرهیز از اخلاق پادشاهان
امام علی (علیه السلام) به تنهائی در بازار قدم می زد، و مردم را ارشاد می فرمود.
هر گاه عده ای در اطراف آن حضرت یا پشت سر او راه میرفتند یا جمع می شدند، می ایستاد می فرمود:
کاری دارید؟
می گفتند:
دوست داریم با شما باشیم و با شما راه برویم.
حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمود:
" بروید و به راه خود بازگردید."
زیرا اینگونه رفتارها " قلبها را فاسد میکند."(15)
پینوشتها:
1- حکمت 354 و 291 نهج البلاغه.
2- حکمت 354 نهج البلاغه.
3- حلیة الابرار ، ج1، ص 383.
4- وسائل الشیعة، ج 11، ص 49.
6- مجالس الواعظین ، ج 1، ص 281.
7- تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص193.
8- حلیة المتقین باب یازدهم، فصل دوم.
9- همان.
10- بهج الصباغه، ج 12، ص 212.
11- خصال ؛ ج 1، ص 188.
12- شرح ابن ابی الحدید ، ج 11، ص 274.
13- شجره طوبی، ص 407.
14- کوکب دری ، ج 2، ص 132.
15- کوکب دری، ج 2، ص 131.
دیروز که برای انجام کاری مجبور شدم به خیابان برم با آلودگی مفرط هوا و وجود گرد و غبار زیادی در آسمان تهران مواجه شدم
برج میلادی که نماد تهران شده است و همیشه از حوالی منزل ما دیده میشه در پشت گرد و غیار معلق در هوا محو شده بود و آثاری از این سازه عظیم بتنی مشاهده نمیشد.
بی اختیار تطبیقی در ذهنم به وجود آمد بین هوای گرد و غباری تهران و شرایط موجود ایران
آری شرایط ایران هم همینگونه است ُگرد و غبارهای موجود در این فضا باعث از بین رفتن و مشاهده نشدن حق و حقیقت شده اند
گرد و غبارهایی مثل رسایی و کوچک زاده و ..... باعث شده اند تا چیزی به نام حقیقت باقی نماند
برای عده ای به اسم بسیجی و عدالتخواه و .... از این قبیل عناوین تحصن و اعتراض در مقابل مجلس اشکالی ندارد و امنیت داخلی و ملی را تهدید نمیکند اما برای عده ای دانشجو و مردم اعتراض در مقابل شبهه های حل نشده نه تنها اشکال امنیتی دارد بلکه اشکال و ایراد شرعی نیز دارد.
آری این گرد و غبارها از نظر عملکردی شبیه هم هستند و هر دوی آنها مخفی میکنند و فضا را آلوده می کنند اما از نظر جنسی متفاوتند گرد و غبار اول با باران و باد ازبین میرود اما دومی .....نمیدانم
این را میدانم که این گرد و غبارها به روی بسیاری از اعتقادات و مسائل نشسته میشود و در نهایت موجب تغییر میشوند
تغییر در اعتقادات
شک در مباحث و داشته های ذهنی از قبیل اسلام و مسلمانی و هرآنچه تا بحال برای مقدس شمرده میشود
ونمیدانم که با کدام باد و باران و طوفان و ... این گرد و غبارها از بین میروند
تنها چیزی که میدانم این است که باید دعا کنم تا این مقدس مابان بیشعور و گرد وغبارهای اجتماعی دست از سر این ملت بردارند
همین
خدایا ! آنان که حقیقت را به مسلخ مصلحت می برند، آ نان که دین می فروشند و دنیا می خرند ،آنان که در مرتع حقوق مردم می چرند ،به کفر از ایمان نزدیکترند.نقاب ایمان را از چهره شان بستان.
آمین
هوالجمیل
ساعت ده و چهل دقیقه شب است و ما به سمنان رسیدیم، نمازی خواندم و زیر آسمان زیبای کویر کمی قدم زدم.
چقدر آسمان کویر را دوست دارم ، یادش به خیر سفری را که با سامان و رضا و محمود با ماشین به مشهد رفتیم، خاطرم هست که در طبس و در پناه ستاره های زیبای کویر آتشی روشن کردیم و فریاد زدیم،داد زدیم نه جیغ زدیم نه هرآنچه در انتهای قلبمان و هرچه در دلمان مدفون شده بود با یک مبدل روحانی تبدیل به فریاد کردیم و در کویر زیبای طبس به رخ سو سو زدن ستاره های سرشار از سکوت کویر کشیدیم.
چه مزه ای دارد که حتی طبیعت هم به به فریاد آدمها حسودی کند و چه معامله زیبایی است تهاتر کردن سکوت ستاره های کویر با فریاد انسانهای قهر کرده با تمدن.
اما امشب حتی کویر هم ستاره هایش را از من دریغ کرد،ابر بی انصافی تمام ستاره های کویر را پوشانده بود .
وای که چقدر از این حجابهای ظلمانی متنفرم!
از این حجابهای دروغینی که حتی مردم هم از این ابرها یاد گرفته اند بیزارم.
خدایا! کویر هم با آن بادهای با معرفتش هم نتوانست این ابر ظلمانی راکنار بزند اما ستاره ها با سکوت خود فریاد میزدند که همیشه پشت این ابر باقی نخواهند ماند،
صداهای عاجزانه و ملتمسانه ستاره ها را میشنوم که از بادها خواهش میکنند تا این ابرها را کنار بزنند اما باد نیز شرمنده این التماس کودکانه است و تنها با تبسمی مضحک به ستاره ها میگوید:
انشاالله فردا شب!!!
و ستاره ها گویی برایشان محرز شده است که باد تنها بلوف میزند و مرد عمل نیست
گمان میکردم هرچه از تهران دورتر شوم دلتنگی ام کاهش می یابد اما هرچه دورتر میشم دلتنگ تر میشوم و وجودم ملتهب تر میشود
و تنها امیدم حرم امن رضوی است
خدایا ! نمیدانم چرا اینقدر خسته شده ام
افسوس و صد افسوس که آسمان هم دیگر قدرت کمک به من را ندارد
با خودم میگویم اگر این اتفاقات نمی افتاد ،اینقدر دلتنگ نمیشدم
شاید
نمیدانم
چقدر دلم برای دوستانم و برای دستهای سپید میرحسین تنگ شده
خدایا .............
قطار سیمرغ تهران – مشهد
آخرین شب بهار 88
خدایا ! در آشوب و فتنه و بلا، عده ای تو را گم می کنند و عده ای تو ر ا پیدا می کنند . ما را از بندگان یابنده خودت قرار ده !
خدایا ! در طوفانهای سنگین و بنیان کن ،بعضی تو را از دست می دهند و برخی تو را به دست می آورند. دست ما را از دست خودت در نیاور و دست و دلمان را از خودت خالی نکن!
خدایا ! در هجوم بی امان شدائد و سختی ها ، گروهی به دامن تو می آویزند و گروهی از دامن تو می گریزند.
مامن و گریزگاه ما را آغوش مهربان خودت قرار ده .
خدایا ! آنان که حقیقت را به مسلخ مصلحت می برند، آ نان که دین می فروشند و دنیا می خرند ،آنان که در مرتع حقوق مردم می چرند ،به کفر از ایمان نزدیکترند.نقاب ایمان را از چهره شان بستان.
خدایا ! به اسیران ستمدیده ، عزت و پایمردی و مقاومت و به خاندانشان ،شکیب و وقار و شوکت ببخش !
ای خدا ! ای خدایی که اسم و رسمت رحمت است .از آنان که رسم تورا با اسم تو سر می برند، رحمتت را دریغ کن !
خدایا ! به آنان که د رخیام تو ، خیال خام خیانت می پزند ، خفت و خواری هر دو جهان را بچشان.
ای خدا ! مگر نه توحید اولین و برترین نعمت و موهبت به خلایق است !؟
مگر نه اینکه تو خود به رسم بنده نوازی ، خلایقت را در کوره های بلا می گدازی ، تا با الفبای توحید ، آشنایشان سازی ؟!
اگر ره آورد امواج بی امان بلا ، توحید توست ، هزار خیر مقدم به هرچه درد و داغ و بلاست.
ای خدا ! اگر که طوفان فتنه ، فرو فرستاده توست تا علفهای هرز سرگشتگی را از خاک وجودمان بکند و غبار شرک را از کنام اتکایمان بپراکند ، اینک ، این جان ما و هجمه طوفان شما.
خدایا ! در هجوم بی امان حوادث آخرالزمان ، عده ای امان را در آستان بندگان می جویند و خانه سامانشان را برسست ترین گمان بنیان می نهند.
عد ای ویران و ویلان می شوند و برخی پریشان و سرگردان می گردند. و این همه در جستجوی امان به دامان این و آن می آویزند.
در این فتنه ها ی گران اما تنها مومنان اند که نشانی دارالامان را می دانند و در حریم امن و آغوش گرم تو جاودان می مانند. ما را همواره از مومنان خودت قرار ده .
خدایا !هنگام ، هنگامه سرنوشت ساز انتخاب است .
عده ای هر چه جز تورا انتخاب می کنند. و بی تردید به سراب می رسند .
عده ای تو را و غیر تورا انتخاب می کنند . و چون تو از شرک و شراکت بیزاری یقینا به منجلاب می رسند .
و عده ای فقط تو را انتخاب می کنند . و فقط این گروهند که به زلال حیات بخش آب می رسند.
خدایا !
ما فقط تو را می خواهیم ، بی هیچ کم و بیش .
بی هیچ کم .چون کمتر از تو هیچ نیست که اقناعمان کند .
بی هیچ بیش .چون ، بیش از تو چیست ؟ هیچ نیست.
تو ما را کفایتی !
که خود فرموده ای : ألیس الله بکاف عبده
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست !؟
خدایا! فتنه فزونی گرفته است،بلا بزرگ شده است و آزمایش شدت یافته است.
خدایا! اسرار هویدا شده است و رازها برملا شده است و پرده ها افتاده است.
خدایا! زمین تنگی می کند و آسمان خودداری.
خدایا! و در این حال و روز ،شکایت جز به تو،به کجا می توان برد؟جز بر زانوی تو،سر بر کجا می توان نهاد؟جز به ریسمان تو،به کجا می توان آویخت؟جز در پناه تو،کجا می توان سکنی گزید؟و جز بر تو،بر که می توان تکیه کرد؟
خدایا! در سختی و آسانی تکیه گاه جز تو کیست؟و پناهگاه جز سایه سار مهر تو کجاست؟
خدایا! بر پیامبرت محمد و آل او درود فرست،آنان که اطاعتشان را بر ما فریضه شمردی و بدین سان،شأن و منزلتشان را به ما شناساندی.
خدایا! تو را سوگند به حق این عزیزان که باران گشایشت را بر ما ببار و از آستان فرجت نسیمی بر این دلهای خسته جاری کن.
خدایا! طاقت تمام شده است.شکیب سرآمده است،کارد به استخوان صبوری رسیده است.
خدایا! هم الان ما را برهان.رهانیدنی به سرعت برق نگاه یا کمتر از آن.
ای پیامبر! ای وصی! ای علی! ای محمد! یاری ام کنید که شمایید یاوران من و دست اضطرار مرا در پناهگاه دست خویش بگیرید که دستی چنین با کفایت تنها از آن شماست.
مولای من! امام زمانم! این تو و این دستهای استیصال من! این تو و این فریاد استغاثه من! این تو و این چشمهای اشکبار من!
به فریادم برس! مرا دریاب!
خدایا!
اگر عظمت حقّ الناس را در نگاه تو در می یافتیم ، به یقین چنین بی مُحابا بر کشتگاه حقوق مردم نمی تاختیم. نگاه خودت را در همین جهان ، عیان کن.
خدایا! مردم را از این "معیشت ضَنک" برهان که نتیجۀ اعراض از ذکر توست ویاد خودت را علی الدوام د ردلهای ما زنده بدار.
خدایا! سکۀ رایج حرام را از اعتباربیندازو بهره های شیطان را روز افزون مپسند.
خدایا! شیطان ونفس به هم دست داده اند تا بندگان خوب تو را زمین بزنند. بی مُساعدت تو مقاومت ممکن نیست.
خدایا! به یأس بگو رهایمان کند، به خستگی بگو که دست از سرمان بردارد وبه شیطان بگو که ما از آن توایم، امید نبندد.
خدایا!ما را از برکات مظلومیت محروم مکن.
خدایا!به دوستان نادان جبهه حقّ ، عقل و به دشمنان دانا، مروّت عنایت کن.
خدایا! زمین خوردن بزرگانمان را نشانمان مده.
خدایا!در این زمان که هر کس دین را با زبان نفس خودش تفسیر می کند و هر چه غیر از آن را کفر می شمرد، حقیقت دینت را و دین حقیقی ات را بر ما آشکار کن.