نوشتن کار خوبی است حداقل برای کسانیکه گوشی را برای برای گفتن حرفهای خود را ندارندو البته باید اعتراف کنم گفتن به مراتب بهتر است از نوشتن .
برخی حرفها را نمی توان در قالب کلمات پیاده سازی کرد و خوشابحال کسانیکه گوشی دارند برای شنیدن حرفهایشان
چقدر خوب و زیباست کسی باشد تا بشنود ،فقط بشنود و چقدر خوبتر که کسی بتواند بگوید حتی از کسیکه به او بدی کرده است
اما بدا به حال آن کسی که نتواند بگوید و ناچار به نوشتن شود اما نه برای کسی یا چیزی بلکه تنها برای خودش و تنها از خودش و با این سیاه کردن سپیدی کاغذ حداقل خودش را به صورت ظاهری از سردرگمی خارج کند
کسانیکه درطول زندگیشان دچار سردرگمی شده اند و به تعبیر عامیانه به چه کنم چه کنم افتاده اند حرفهای مرا درک میکنند و چقدر این شرایط سخت و ناگوار است.
این سردرگمی و اضمحلال باعث میشود فرد دچار شک بشود که بگوید یا نگوید ،حرفش را بزند یا نزند و در نهایت دچار یاس میشود، یاسی سخت و جانگداز که برخی آن را یاس فلسفی میخوانند.
اگر ننویسی و نگویی حرفها مانند غده ای دردناک مجراهای تنفسی ات را اشغال می کند و راه نفس را می بندد وسردرگمی ات را افزایش میدهد در نهایت باعث مرگ تدریجی ات میشود
سکوت همیشه خوب نیست و بعضی سکوتها که انسان را دچار سردرگمی می کنند باعث میشود یادها و خاطره ها به انسان هجوم بیاورد و این یادها هرآنچه در ذهن آدمی شکل گرفته است را به باد فنا میدهد.
زندگی با یادها شیرین است و تلخ
ممنونم از کسانیکه نهی ام میکنند از نوشتن ،چه به عنوان دوست،چه به عنوان رئیس،چه به عنوان خواهر یا برادر و چه به عنوان ناشناس اما.........
همه سعی ام را میکنم اما اگر نتوانستم حمل بر جسارت و توهین ندانید
ارادتمند همیشگی- مجتبی افرند
این روزها هیچ کس گوشی برا شنیدن نداره هیچ کس :(