او رفت اما ماندگار شد ، در میان انسان ها ، قلب ها . او رفت ولی فریاد زد حقارت و اسارت انسان را ، فریاد کرد به غارت برده شدن منابع و ثروت های ملی را ، او فریاد زد الینه انسان شدن را وجاودانه و سبز زیستن زا .
آری شریعتی متفکری بود با روح بلند و لطیف با ذهنی کنجکاو و سرشار از توان و استعداد ، عارفی محجوب ، انسانی عالم و عارف و فهیم و فرزانه ، خطیب و متفکر و اندیشمندی متعهد ، مورخی قهار و با ایمان با جهان بینی و ایدوئولوژی مبتنی بر توحید و یکتا پرستی . روشن فکری که به خوبی درد را احساس میکرد و دوست می داشت دردمندی را ، او درد انسان داشت و رنج رنجاندن .
او فریاد گر یزرگ آزادی ، مدافع راستین دینداری ، متدین و متعهد ، متعهدی استوار ، استادی معظم ، نویسنده ای مکرم ، عالمی علیم ، علیمی حکیم با افق دید وسیع ، ریز بین و تیز هوش بود
هر روز که میگذرد وبدعتی در دین میبینم بیشتر احساس میکنم که ای کاش شریعتی زنده بود و خود سخن میگفت، برایمان از ابوذر میگفت.از محمد میگفت از علی و شیعه واقعی میگفت از تفاوت تشیع علوی و صفوی میگفت. از این میگفت که نادانی کفر است.اما صدایش همیشه در گوشم طنین انداز است که میگفت “پدر مادر ما متهمیم
چقدر دلم برایش تنگ است...
"
اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری...
بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !
یادش گرامی و روحش شاد
آقا وبلاگ نو مبارک. بسی محظوظ شدیم از نوشته هاتون. یاد مرد سبز اندیشی که نوشته هاشو اینجا گذاشتین بخیر.این مرد خودش و نوشته هاش فوق العادست و البته خوندن دست نوشته هاش و تراوشات قلبیش برا اهل دل خیلی توصیه نمی شه چون به جنونشون اضافه می کنه.